تا هستیم با هم باشیم

با من بمون

چشم من ابرای بارونی میخواد

تا جـــــلو چتــــر تو کــم نیـــاره

تو خودم دارم میسوزم تا خــدا

دیگه حرفی از جــــهنم نیـــاره

قــایق کاغـــذی رو اب شدم و

من و هیچکس واسه موندن نمیخواست

می خوام از دست خــدا گریه کنم

که به من یه چشـــم بارونی نداد

 با من بمون ای ســـایه ی غریبه

بی ســــایه بودن بین ما عجیبه

گاهی باید تو جای من بمــــیری

یه وقتـــایی به جام تو جون بگیری

هر لحظه مردن عـــادت ادماســـت

ادم شدن خود کشی بی صداست

لا لا لا لا بـــخواب دیــــوار خســـته

که فردا زنــده ان پلــــک های بســـته

یه پل چوبی نبودم که بخوای بگذری رد شی

مثل باد شکستنم رو از رو ارتفاع بلد شی

چمدونی که نبستی توی کوچه پرسه میزد

راهی که نرفته بودی با قطار بعدی اومد...


نوشته شده در سه شنبه 87/8/14ساعت 7:5 عصر توسط سمانه . شایان نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:

BAHAR 20.COM

خدمات وبلاگ نویسان

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس