تا هستیم با هم باشیم
با من بمون چشم من ابرای بارونی میخواد تا جـــــلو چتــــر تو کــم نیـــاره تو خودم دارم میسوزم تا خــدا دیگه حرفی از جــــهنم نیـــاره قــایق کاغـــذی رو اب شدم و من و هیچکس واسه موندن نمیخواست می خوام از دست خــدا گریه کنم که به من یه چشـــم بارونی نداد با من بمون ای ســـایه ی غریبه بی ســــایه بودن بین ما عجیبه گاهی باید تو جای من بمــــیری یه وقتـــایی به جام تو جون بگیری هر لحظه مردن عـــادت ادماســـت ادم شدن خود کشی بی صداست لا لا لا لا بـــخواب دیــــوار خســـته که فردا زنــده ان پلــــک های بســـته یه پل چوبی نبودم که بخوای بگذری رد شی مثل باد شکستنم رو از رو ارتفاع بلد شی چمدونی که نبستی توی کوچه پرسه میزد راهی که نرفته بودی با قطار بعدی اومد... یک شبی با یاد تو بدرود خواهم گفت و رفت/ خاطراتت را به جوی آب خواهم گفت و رفت/ در فرار شعرهایم یک شبی خواهم نشست/ آخرین اشعار خود را بر تو خواهم گفت و رفت/ با خیالت بر دیار قصه ها رفتم ولی
:قالبساز: :بهاربیست: |