تا هستیم با هم باشیم
تو زندگی منتظر باش اما آواره نباش ، صریح باش اما گستاخ نباش ، تحمل کن اما توقف نکن بگو آره اما نگو حتما ، بگو نه ولی نگو هرگز
مرگ از زندگی پرسید : اون چیه که تو رو زیبا جلوه میده؟ زندگی خندید و گفت: دروغی که در من است و حقیقتی که در توست من به تو سلام میکنم تو که تک ستاره دمادم غروبی به تو سلام میکنم ای مهوش غزالها ای ترانه ساز هستی ای که جادوی کلماتت قلمها را سرنگون میکند دفتر شاعر در واپسین کدام غزل به اشک رسیدی تو که مستانه به محتسب پوزخند میزنی بازقصه بگو توکه هزار یک شب فارسی را پایان بردی (شاهد پارسی) گر شنیدی که کسی سوخته شد زآب حیات آن منم کز تف دریای قدم سوخته ام دوزخی ساخته ام از دل پر سوز و بدو هرچه بود دست وبود جمله بهم سوخته ام سوختم هر چه بدیدم زتر و خشک هنوز می بسوزد دلم از غصّه که کم سوخته ام گر دمی می زنم از وا قعه بر من برمگیر چه کنم سوخته ام سوخته ام سوخت ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم و ای کاش سایه بودم تا نزدیک ترین کس به تو می شدم... آری ای کاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه تو باشم
مادر گلم این متن را به شماتقدیم میدارم چون خیلی برایمان زحمت کشیدی دوستت دارم مادر بگذر از کوی ما شاعر:رحیم معینی کرمانشاهی یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند. با تن پوشی از شب و دامی از ستاره. یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود. با اولین شب پاییز. و هر شب ردای سیاهش را قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند. یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لابه لای خواب های زمین، لالایی اش را زمزمه می کرد. گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد. یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت. آتش که می دانی ، همان عشق است. یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد. آتش در یلدا بارور شد. فرشته ها به هم گفتند: یلدا آبستن است. آبستن خورشید. و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد و شبی که آخرین قطره را ببخشد ، دیگر زنده نخواهد ماند. فرشته ها گفتند: فردا که خورشید به دنیا بیاید، یلدا خواهد مُرد. یلدا همیشه همین کار را می کند؛ می میرد و به دنیا می آورد. یلدا آفرینش را تکرار می کند.. راستی، فردا که خورشید را دیدی، به یاد بیاور که او دختر یلداست و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت. ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم . با تو من مثل ستاره بی تو من خاک زمینم آبروی اهل دل از خاک پای مادر است سربلندی ز دو عالم از دعای مادر است آن بهشتی که قرآن میدهد توصیف آن صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است
کن نظر سوی ما
به هر طرف ببین شروع کنم
در پی من دوان
گشته پیر و جوان
از این جنون چه گفت و گو کنم
به گریه ندامتم
ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم
ز جفای تو همسایه ای
به گریه ندامتم
ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم
ز جفای تو همسایه ای
چه گفت و گو برای او کنم
بر این بلا چگونه خو کنم
ای فرزانگان بر دیوانگان
این ملامت چرا کنید
کم تماشای ما کنید
از من بگذرید
راه خود روید
عاشقان ما را رها کنید
کم تماشای ما کنید
مگر به شهر شما
قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد
بسوزد آن که هست و حاشا دارد
?- کسی که به خاطرش جان بدهید
?- بیش از آنچه مراقب خود باشید مراقب کس دیگری باشید
?- بیش از هر چیزی برایتان اهمیت داشته باشد
?- دوستی
?- اتحاد کامل دو روح
?- خانواده
?- تفاهم و درک متقابل
?- کسی که در روزهای سختی باعث خنده و شادی شما بشود
?- وقتی که نتوانید بدون وجود کسی زندگی کنید
??- حقیقت جاری زندگی
:قالبساز: :بهاربیست: |